زندگی در پیشرو/
رومن گاری/ ترجمهی لیلی گلستان/ نشر ثالث
رمان «زندگی در پیش رو» را رومن گاری نویسندهی کتاب معروف «ریشههای آسمان»
در سال 1975 منتشر کرد. این نویسندهی فرانسوی که اصالتا اهل لیتوانی است، رمان
«زندگی در پیشرو» را به روایت زندگی در محلهیی فقیرنشین و بدنام اختصاص داده
است. روایتگر داستان کودکی خردسال به نام محمد است که نویسنده او را مومو صدا
میزند. مومو فرزند پدر و مادری فرانسوی-عربی است. او و تعدادی دیگر از کودکان
بینام و نشان دیگر نزد پیرزنی به نام مادام رزا زندگی میکنند. مادام رزا که
بازماندهی فجایع هولوکاست است، در زمان جوانی به تنفروشی میپرداخت و حالا که
پیر و بیمار شده است، در ازای دریافت مبلغی، به مراقبت از کودکانی میپردازد که
حاصل روابط نامشروع هستند.
مومو نیز در ابتدا تصور میکرد که پیرزن به خاطر مهر و عطوفتی که به وی دارد،
از او نگهداری میکند، اما بعد متوجه میشود که مادام رزا در ازای دریافت مبلغی
معین، از او و سایر کودکان نگهداری میکند.
نویسنده در این اثر سعی میکند تا نگاههای قالبی به زندگی بدکاران را بشکند و
وارد بطن و عمق زندگی روزمرهی آنان شود و نشان دهد که در ورای این بدکارگی،
عشق و محبت نیز میتواند وجود داشته باشد.
رومن گاری یکبار به خاطر کتاب «ریشههای آسمان»، جایزهی ادبی گنگور را از آن
خود کرده بود. اما اینبار رمان زندگی در پیشرو را با اسم مستعار «امیل آژار»
منتشر کرده و توانسته بود برای بار دوم نیز جایزهی ادبی گنگور را ازآن خود
نماید؛ جایزهیی که یکبار به یک نویسنده داده میشود. موضوع پس از آشکار شدن،
سر و صدای زیادی بهپا کرد.
کتاب اگرچه سرشار از حس انسانیت است، اما این احساسات انسانی را در متن و
زمینهیی از فقر و فساد و بیماری به توصیف مینشیند. محمد؛ راوی این کتاب زندگی
خود را در فاصلهی سه تا چهاردهسالگی روایت میکند و این روایت بیش از همه به
گفت و گوهای بین او و مادام رزا بازمیگردد؛ کسی که حالا دچار بیماری شده و
روزهای پایانی عمرش را سپری میکند و محمد تلاش میکند تا مانع مرگ مادام رزا
شود. کتاب به واقع مرثیهیی است برای دوران پیری و سالخوردگی، اگرچه برای راوی
داستان، حکایت زندگی پیشروست. همانگونه که در پشت جلد کتاب آمده: «او
بچهییست که میبیند، خوب هم میبیند، تیز هم میبیند و همه را هم ضبط میکند.
هم صحبتهایش یک پیرمرد مسلمان عاشق قران و عاشق ویکتور هوگو است و یک زن پیر
دردمند. هرچند با بچهها حرف میزند و بازی میکند، اما با آن ها یکی نمیشود.
در مجاورت آنها بچه نمیشود. او بچهییست ساخته نویسنده. اما بچهیی به شدت
پذیرفتنی و دوست داشتنی.»
رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف در ۸ مه ۱۹۱۴ میلادی در شهر ویلنا (اکنون:
ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پدرش آری-لیب کاسو
در سال ۱۹۲۵ خانواداش را رها کرد و با فرد دیگری ازدواج کرد. رومن مدتی بعد با
مادرش به شهر ورشو در لهستان می رود. در چهاردهسالگی به شهر نیس فرانسه مهاجرت
میکند و در سال 1960، داستان سه دههی نخست زندگیاش را در کتابی با عنوان
«میعاد در سپیدهدم» منتشر می سازد.
در فرانسه به تحصیل حقوق پرداخت، در زمان جنگ جهانی دوم به نیروهای شارل دوگل
در انگلیس پیوست و به جنگ علیه نازیها در اروپا پرداخت. رومن گاری در دوم
دسامبر ۱۹۸۰ پس از درگذشت همسرش (به سال ۱۹۷۹) با شلیک گلولهیی به زندگی خود
خاتمه داد. وی در یادداشتی که از خود به جای گذاشته اینگونه نوشت: «... دلیل
این کار مرا باید در زندگینامهام "شب آرام خواهد بود"، (La Nuit sera calme, 1974) بیابید.» او در این کتاب
گفته است: «به خاطر همسرم نبود، دیگر کاری نداشتم.» و همچنین افزوده است:
«واقعاً به من خوش گذشت، متشکرم و خداحافظ!»
مغازهی خودکشی/
ژان تولی/ ترجمهی احسان کرمویسی/ نشر چشمه/ ۱۱۴ صفحه

«مغازهی خودکشی» نوشتهی رماننویس فرانسوی- ژان تولی- است. این رمان، اثری
فانتزی با فضا و محتوایی تیره و پرابهام است. تیرگی و ابهامی که پیرامون مرگ و
امید به زندگی دور می زند. این کتاب نخست در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و توجه بسیاری
را برانگیخت. نویسنده به شرح مغازهیی عجیب و مرموز میپردازد که ابزار و ادوات
خودکشی به مشتریان ناامید از زندگی ارایه میدهد. هرگونه خنزر و پنزری در آن
یافت میشود؛ از سمهای کشنده تا طناب دار، از سلاحهای کمری تا ویروسهای
کُشنده. زمان و مکان این دکان نامعلوم است، اما محتوای رمان گره خورده است به
نام برخی از چهرههای ادبی و هنری که خود را کشتهاند از میشیما و مرلین مونرو
تا ونسان ونگوگ و ... مشتریان این مغازهی نابههنجار بسیار زیاد هستند، تا
اینکه روزی پسری وارد مغازه می شود و تحولی در روند داستان ایجاد میکند. در
این اثر فانتزی، نویسنده تلاش کرده تا نبردی نمادین اما طنزآمیز را بین ناامیدی
و امید به زندگی به تصویر بکشد.
ژان تولی، در ۲۶ فوریه ۱۹۵۳در فرانسه دیده به جهان گشود. وی علاوه بر
رماننویسی، در زمینههای کاریکاتور، فیلمنامهنویسی، ساخت فیلم و
زندگینامهنویسی نیز فعالیت دارد. احسان کرمویسی با ترجمهی رمان مغازهی
خودکشی، برای نخستین بار این نویسندهی اهل فرانسه را به ایرانیان معرفی کرد.
این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و در سال ۲۰۱۲ نیز یک اثر سینمایی
انیمیشن از آن ساخته شد. این کتاب تاکنون به بیست زبان دنیا منتشر شده است.
داستان مغازه خودکشی با تعجب و حیرت پیرزنی از خندهی آلن، کوچکترین فرزند
خانواده تواچ، در کالسکه آغاز میشود. این خانواده در شهری زندگی میکنند که
مردم آن از شد ناامیدی هرروز به شیوههای مختلف خود را به دست مرگ می سپارند.
پدر خانوادهی تواچ اداره کنندهی همان مغازهی عجیب و غریب مرگ است. بر در و
دیوار این مغازه این شعار نصب شده است: «اگردر زندگی شکست خورده اید، لااقل در
مرگ خود موفق باشید». ونسان و مریلین، دو فرزند خانواده به همراه لکوریس- مادر
خانواده- در مغازه به کار مشغول هستند. اما فرزند سوم خانواده به نام آلن،
وصلهیی ناجور در این خانواده است. او شاد و پرانرژی است. خانواده با ترفندهای
گوناگون میکوشد تا آلن را نیز همراه خود در مسیر مرگ و نابودی سوق دهند، اما
تلاشهایشان بیفایده است، تا این که فضای داستان کم کم تغییر میکند؛ از فضایی
وهم آلود به صحنههایی خنده اور و طنزآمیز.
نویسنده میکوشد با جملاتی از قبیل «خورشید در خون خود غرق میگردد، پرندگانی
که با خود آنفلوآنزا میآورند، ریزش بارانهای اسیدی، تششعات هستهای و مردمی
که همچون باران ریز پاییزی خود را از بالکن برجهای بلند به زیر میافکنند»،
فضای وحشت و اضطراب شهر را توصیف کند. گویی که دورهی آخرزمان فرارسیده است.و
خانوادهی توا با جدیت به کسب و کار خود مشغول هستند. تنها دغدغهشان این است
که مبادا ابزار و ادوات فروخته شده، درست عمل نکنند و خودکشی ناکام بماند. طنز
تلخ ماجرا در اینجاست که خانوادهی تواچ اگرچه ابزار مرگ بین مردم می فروشند،
اما هیگاه از مرگ خود سخن به میان نمیآورند. لکوریس تواچ یادآوری میکند که
«اگر ما بمیریم چه کسی مغازه را اداره کند». آنها در جزیرهیی ایمن در این شهر
ناامید و دلمرده زندگی میکنند. برعکس کانون امید و سرزندگی هستند. هرچند ماسکی
از ناامیدی بر چهره زدهاند؛ ماسکی که برای تجارتشان و فروش ابزار و آلات مرگ
ضروری است. این اثر اگرچه نوعی فانتزی سیاه است، اما فضاسازی چندلایه و
پیچیدهیی دارد. نویسنده توجه خواننده را به فرزند کوچک خانواده یعنی آلن جلب
میکند، او که مسیحوار پای به هرجا مینهد ردی از شادمانی برجای مینهد. اما
قرار نیست او ابرقهرمانی باشد که به طور معمول در ژانرهای وحشت راه برون رفتی
را پدیدار میسازند.
کتاب مغازهی خودکشی نخستینبار در ایران در سال ۹۶ منتشر شد و از آن زمان
تاکنون چندینبار تجدید چاپ شده است.