نوروز، کهن جشن
بسیاری از کشورهای منطقه است. میلیونها انسان ساکن در کشورهای مختلف آسیایی تا
شرق اروپا - از مناطق شرقی چین تا دریای مدیترانه و از دشتهای جنوب سیبری تا
کرانههای سند و تا خلیج فارس- نوروز را جشن میگیرند. نوروز با حضور خود در
این پهنهی گسترده به تداوم حضور عناصر بنیادین فرهنگ و تمدن ایرانی در این
پهنهی جغرافیایی کمک اساسی کرده است. نقشی که نوروز برای تداوم بقای این عناصر
بنیادین از تمدن ایرانی در این پهنهی گسترده ایفا کرده از عهدهی هیچ لشکرکشی
و زر و زور و حکم و قانونی برنمیآمده است.
هرچند سخن به میان
آوردن از عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی نباید شائبهی محدود ساختن نوروز با مرزهای
جغرافیایی را به ذهن متبادر سازد. نوروز والا از آنرو جاودانه است که هیچگاه
نسبتی با مرزهای دینی، قومی ، ایدئولوژیک و جغرافیایی نداشته است. سخن از عناصر
فرهنگ ایرانی به میان آوردن، اشاره به نوعی فلسفه و نگرشی عمیق به جهان هستی
است که درک بیواسطه ی طبیعت را، مبنای جاودانهترین علت سرخوشی و لذت و باهم و
درکنار هم زیستن ساخته است. علتی که نه با گذر زمان و نه با عبور از مرزها،
رنگها و تعلقات مذهبی، کمرنگ نمیشود و از میان نمیرود.
در هشتم مهرماه
۱۳۸۸ نوروز با درخواست و مدیریت ایران و همکاری کشورهای جمهوری آذربایجان، هند،
قرقیزستان، پاکستان، ترکیه و ازبکستان بهعنوان سومین اثر در فهرست میراث
ناملموس جهانی سازمان یونسکو و نخستین اثر ناملموس ایرانی در این فهرست جهانی
ثبت شد. در سال ۱۳۹۳ پنج کشور «افغانستان، عراق، قزاقستان، تاجیکستان و
ترکمنستان» درخواست عضویت در پروندهی مشترک جهانی «نوروز» را مطرح کردند.
این پرونده بار
دیگر از ۱۱ تا ۱۶ اسفندماه ۱۳۹۳در هتل لاله-ی تهران با حضور نمایندگان کشورهای
عضو و کشورهای درخواست کننده برای پیوستن به پروندهی نوروز بار دیگر مطرح و
بررسی شد تا پروندهیی جدید برای ارائهی دوباره به یونسکو فراهم شود.
سرانجام دفتر
بزرگترین پروندهی میراث ناملموس جهانی از نظر تعداد کشورهای عضو در آن پس از
نهایی شدن در دهم آذرماه ۱۳۹۵ با نهایی شدن پیوستن این پنج کشور جدید به
پرونده، بار دیگر در فهرست میراث ناملموس جهانی یونسکو به ثبت رسید.
همینک کشورهای
ایران، افغانستان، آذربایجان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان، ازبکستان،
قرقیزستان، ترکیه و عراق، نوروز جشن رسمی و سنتی آغاز سال نو است. در هندوستان
و پاکستان نیز بخش قابل توجهی از جمعیت آن کشورها نوروز را به عنوان آغاز سالی
جدید در زندگی خود جشن میگیرند. علاوه بر اینها، همهی سرزمینهای کًردنشین
منطقه، نوروز را به عنوان عزیزترین جشن خود، باشکوه برگزار میکنند. حضور
ایرانیان مهاجر در سرتاسر جهان، به آشنایی مردمان کشورهای دوردست با نوروز
انجامیده است. امروز حتی مردمان روسیه، آمریکا و آفریقا نیز با نورز آشنا هستند
و هرساله این رویداد فرخنده را به جشن و شادباشی میگذرانند.
پیام فرهنگ و تمدن
کهن ایرانی برای همهی ملتها و تمدنها، صلح و دوستی پایدار بوده است.
در کتاب «نوروز
سال جشنِ کهن»؛ محمد میرشکرایی، تعدادی از مقالههای خود دربارهی نوروز و
فرهنگ و تمدن ایرانی، نوروز در بلخ مزار شریف و همچنین گزارش همایشهای نوروز،
اجلاس کشورهای حوزه نوروز و ... را گردآوری کرده است. به گفتهی میرشکرایی «ما
باید بکوشیم، در ذهن همهی ملتها و بویژه روشنفکرانشان، این فکر را جا
بیندازیم که شخصیتهای فرهنگی ـ تاریخی به یک قوم یا سرزمین محدود متعلق
نیستند، بلکه به یک پهنهی وسیع، یگانه و همگون فرهنگی که از چین تا آن سوی
فرات گسترده است، تعلق دارند.»
اتحادیهی ابلهان/
جان کندی تول/ پیمان خاکسار/ نشرچشمه/ 467 صفحه

«اتحادیهی
ابلهان» یک رمان کمدی است که جان کندی تول؛ نویسندهی آمریکایی در سال ۱۹۶۹ آن
را نوشت. این رمان اگرچه اثری کمدی است، اما داستان انتشارش نه تنها کمدی نبود
که بسیار نیز غمانگیز و ناراحت کننده بود. زمانی که تول از نوشتن اثرش فارغ
شد، آن را به نزد ناشران متعددی برد تا کتابش را منتشر کنند، اما هیچ یک از
ناشران زیر بار چاپ کتاب نرفت. وی پس از ناامیدی کامل از انتشار اثرش، در ماه
مارس همان سال ۱۹۶۹ دست به خودکشی زد و در حالی که ۳۱ سال بیشتر نداشت، با مرگ
خودخواسته برای همیشه دیده از جهان فرو بست.
این واقعهی تلخ
بسیار بر روح و روان مادر «جان کندی» اثری ناگوار برجای گذاشت. وی برای آنکه
زحمات فرزندش به فراموشی سپرده نشود و برای آرامش روح او نیز شده، دست به تلاشی
مداوم برای چاپ کتاب پسرش زد. این تلاش یازده سال به طول انجامید تا این که
سرانجام دانشگاه لوييزيانا در سال ۱۹۸۱راضي به انتشار کتاب شد. به محض انتشار
رمان در غیاب نویسندهاش، غوغایی برپا شد. کتاب در همان سال نخست انتشارش
جایزهی پولیتزر را برای نویسندهی فقیدش به ارمغان آورد. شاید درقیاس بتوان
محبوبیت آن را با کتاب ناطور دشت سلینجر مقایسه کرد.
« ايگنيشس جي
رايلي» قهرمان کتاب به نظر یک دن کیشوت امروزی است که ناگزیر از خلوت
خودخواستهاش بیرون میآید تا با جامعهیی روبهرو شود که بسیار برایش
نفرتبرانگیز است. وی برای مقابله با چنین جامعهیی به شیوهی دیوانهوار خود
با آن به ستیزه برمیخیزد. هرچند این ستیزهها و صحنههایی که ایجاد میکند،
برای خواننده به نمایهایی کمدی تبدیل میگردد. آمیزهی چنین تنفری و شیوههای
برخورد دیوانهوار، به خلق نماهایی آن چنان ظریف منجر میشود که بسیاری از
منتقدان، اتحادیهی ابلهان را بزرگترین رمان کمدی قرن می دانند. هرچند خلق این
کمدی برای نویسندهاش یک تراژدی تمامعیار را رقم زد.
موفقیت اتحادیه ی
ابلهان به محض انتشار و محبوبیتی که نزد خوانندگان کسب کرد آن را به یک اثر
«کالت» تبدیل کرد.اثر هنری کالت به طور عمده به اثری گفته میشود که خارج از
قواعد ژانر است و میتواند بی شمار مخاطبان از قشرهای مختلف اجتماع را به خود
جلب نماید. اثر به یک پدیدهی فرهنگی تبدیل می شود و واکنشهای فرهنگیبی شماری
را نیز برمی انگیزد.
از ویژگیهای یک
اثر کالت این است که به ژانر خاصی تعلق ندارد و از دراماتیک، رمانتیک، تاریخی،
حماسی و تا فانتزی، کُمدی و جنایی می توانند در این نوع اثر قرار بگیرند.
امبرتواکو می گوید برای آن که یک اثر بتواند به کالت تبدیل شود عشقورزیِ
مخاطبان شرطی اساسی اما ناکافیست؛ اثر هنری باید جهانی خودبسنده به ارمغان
آورد تا طرفدارانش بتوانند شخصیتها و رویدادها را همچون جنبههایی از جهان
محفلی و فرقهای خود یادآوری و نقل کنند.
اثر هنری کالت چه
بسا از زیر و بم پیچیدهیی برخوردار نباشد اما آکنده از مفاهیم و ظرایف زندگی
انسانی است. مولف برای به تصویر کشیدن ویژگی های روحی انسان و فضیلتهای
انسانی، گاه به نقطه ی مقابل آن متوسل می شود و هرزهگریهای بشری را برجسته می
سازد.
از همین رو
میتوان اثر داستانی کالت را یک اثر مردمی در نظر گرفت که مخاطب- که میتواند
حتی فارغ از ملیت و فرهنگ باشد- آن را با خود به خانه و محل زندگیاش میبرد تا
در فراغت خاطر با آن همذاتپنداری نماید.
از بین آثار ادبی
مشهور جهان میتوان به رمان سترگ ابلوموف اثر ايوان گنچاروف در سال ۱۸۵۸ اشاره
کرد که آن را یک رمان کالت به شمار میآورند. ابلوموف یکی از همان شخصیتهای
محبوبی است که شهرت او به واسطهی نمایشی است که از سبک زندگی رایج مردم روسیه
در قرن نوزدهم ارائه میدهد. ابلوموف کارهای فراوانی برای انجام دادن دارد. او
بسیار خیالپرداز است. اما درعین حال تنبلی و بیحالی بر او غلبه دارد و مانع
از آن میشود که بتواند حتی طی گذشت هفتهها، کاری مثبت را به سرانجام برساند.
در سينما نیز فيلم "لبوفسكي بزرگ" اثر برادران كوئن محصول 1996 از ویژگی های یک
اثر هنری کالت برخوردار است. لبوفسکی شباهتهای فراوان به گنجاروف دارد. بسیاری
از مردم آمریکا لبوفسکی بزرگ را در مقطعی قصه ی زندگی روزمرهی خودشان
میدانستند و با آن همذاتپنداری میکردند. «لبوفسکی بزرگ» از آن روی به سرعت
به یک فیلم کالت تبدیل شد که نشانه های فرهنگی و اجتماعی یک جامعهی بزرگ را
نشانه گرفته بود. همین نشانهها سبب می شوند تا مخاطبان خود را با قهرمان اثر
یکی بپندارند و به آن وصل شوند. چه بسا این اتفاق سالها پس از تولید یک اثر روی
دهد و نسلی از مخاطبان پیر و یا جوان جذب ویژگیهای آن شوند. چنین اثری به واقع
میتواند یکی از اجتماعیترین اثار هنری خلق شده باشد.
بخشی از متن کتاب
«اتحادیهی ابلهان»؛ نوشتهی جان کندی تول را می توانید در زیر مرور کنید:
«تو اصلاً تو
خيابون سن ژوزف چيکار داشتي؟ اونجا که فقط انباره و اسکله. اصلاً آدم از
اونجا رد نميشه. اونجا اصلاً جزء مسيراي ما نيست.»
«راستش اين رو
نميدونستم. از سر ناتواني اونجا توقف کردم تا خستگي درکنم. گاهگداري هم
رهگذري عبور ميکرد که متأسفانه ميلي به هاتداگ نداشت.»
«پس اونجا بودي.
واسه همينه که هيچي نميفروشي. شک ندارم که داشتي با اون گربهي لعنتي بازي
ميکردي.»
«حالا که اشاره
کرديد ياد يک و يا شايد دو حيوان اهلي افتادم که اون حوالي پرسه ميزدن.»
«پس داشتي با
گربههه بازي ميکردي.»
«نه. من با گربه
بازي نميکردم. من فقط گربه رو برداشتم تا کمي نازونوازشش کنم. گربهي
گلباقالي بسيار ملوسي بود. بهش يک هاتداگ تعارف کردم ولي از خوردنش امتناع
کرد. حيواني بود باسليقه و نجيب.»
گفتنی اینکه
«اتحادیهی ابلهان» در سال جاری برای هفدهمین بار تجدید چاپ شده است.